به نام خدا
مقدمهای درباره نقد فیلم
بعضی بینندهها از دیدن یک فیلم انتظار دارند که درسهای بزرگی درباره زندگی از آنها یاد بگیرند. آنها ممکن است فیلمی را به خاطر داشتن پیامی مهم یا درخور بس. اگر چه معنا مهم است ولی این شیوه برخورد، اغلب به دلیل اینکه فیلم را به دو بخش محتوا (معنا) و فرم (محمل معنا) تقسیم میکند، غلط است. کیفیت تجریدی معنای ضمنی میتواند به مفاهیم بسیار کلی که اغلب مضمون (تم) خوانده میشوند، منجر شود.»
از کتاب هنر سینما، نوشته دیوید بورد٘وِل و کریستین تامسون
خب عزیزان، این عبارت رو از کتاب هنر سینما نقل کردم. شاید بشه گفت این پاراگراف، چکیدهای بسیار کوتاه از نظرات منتقدین فرمگرا درباره نقد فیلم هست. چون جملات یه خورده سخته، به خصوص برای کسایی که خیلی با سینما و هنر آشنایی ندارن، اینجا سعی میکنم به زبون خودمونی (خومونی) توضیح بدم. این پاراگراف به صورت خلاصه داره میگه که معنا مهمه، اما اینکه ما توی فیلم دنبال معنا باشیم، باعث میشه نتونیم فیلم رو درست درک کنیم. اما چرا؟ فرض کنید که شما میخواین یه پیام رو به دست یه شخص برسونید. خب مهمترین چیز اینه که اول توی نوشتن پیامتون دقت کنید. بعدش فقط میمونه اینکه از چه طریقی میخواین پیام رو به دست مخاطب برسونید. شما گزینههای مختلفی دارین: نامه، فکس، کامپیوتر (ایمیل و.)، انواع پیامرسانها (مثل واتساپ و.). دقت کنید که در همه این حالتها پیام شما فرقی نکرده، فقط وسیلهای که قراره پیام رو منتقل کنه فرق کرده. اونایی که توی فیلم، دنبال معنا میگردن، معمولا یه همچین تصوری از سینما دارن. اونا فکر میکنن سینما هم یه وسیله پیامرسانه که فقط یه خورده کار باهاش تخصص میخواد، وگرنه فرق خاصی با بقیه گزینهها نداره. به زبان تخصصی، این دسته از افراد، محتوا (پیام) رو از فرم (وسیله انتقال پیام) جدا فرض میکنند و ضمنا معتقدن خودِ پیام، قبل از وسیله انتقال پیام وجود داره. این دو نکته توی سینما دقیقا برعکسه. توی سینما پیام (یا همون محتوا) قبل از وسیله انتقال پیام (یا همون فرم) وجود نداره و بعدش بوجود میاد. و ضمنا پیام و وسیله انتقال پیام توی سینما با هم یکی هستن، هرچند به صورت ذهنی قابل تفکیک باشن، ولی به صورت عینی یکی هستند. این دو نکته، دو تفاوت اصلی سینما با شیوههای معمولی ارسال یه پیامه. و معمولا کسایی که دنبال معنا هستن، این دو نکته رو در نظر نمیگیرن. (چرا؟ توضیحش مفصله) اگه ما این دو تفاوت رو در نظر نگیریم، فرق محتوا رو با معنای عینیت نیافته (تجریدی) نخواهیم فهمید. محتوا همون معنای عینیت یافته هست که فرم بهش عینیت بخشیده، بنابرین قبل از فرم وجود نداره، چون بدون فرم نمیتونه عینیت پیدا کنه. این میشه محتوا. معنای عینیت نیافته هم که از اسمش معلومه دیگه، عینیت پیدا نکرده، پس به دردمون نمیخوره، چون ما توی سینما، با مفاهیم عینی سروکار داریم، نه تجریدی. خب حالا سوال اینه: آقا اینایی که گفتی فرقش چیه؟ حالا چه خواجه علی، چه علی خواجه. محتوا قبلش باشه یا بعدش، چه فرقی میکنه؟ فرقش اینه که فرم، محتوا تولید میکنه. فیلمساز برای عینیتبخشی به معنای مورد نظرش، باید بره سراغ فرم. اما چون فرم خیلی محدودیت داره و دست آدم موقع کار باهاش بسته است و در نهایت هم معنا اونجوری که کارگردان میخواد، از آب در نمیاد، به همین علت فیلمسازان محترم قید معنای عینیت یافته رو میزنن و همون معنایِ تجریدیِ عینیت نیافته رو با یه کم رنگ و لعاب به مشتری قالب میکنن، یا بعضی وقتا خودشون هم سر کلاف رو گم میکنن و فرق این دو نوع معنا رو متوجه نمیشن، که خب وقتی هرکدوم از این دو حالت اتفاق بیوفته، ما منتقدا هم آروم نمینشینیم و رسواشون میکنیم. اینه خلاصه قصه. امیدوارم تونسته باشم خوب مطلب رو بیان کنم، یا لااقل از پاراگراف اولی سختترش نکرده باشم. اگه متوجه نشدین کامنت بزارین، توضیح میدم. ممنون.
معرفی فیلم ماجرای ماتئی اثر فرانچسکو رزی
معرفی فیلم انتخاب هابسن اثر دیوید لین
نقد فیلم اجساد عالیمقامها اثر فرانچسکو رزی
رو ,پیام ,معنا ,فرم ,عینیت ,سینما ,این دو ,انتقال پیام ,معنای عینیت ,وسیله انتقال ,پیام رو ,معنای عینیت یافته ,معنای عینیت نیافته
درباره این سایت